دلم تا دیده بر ماه جهان کرد
جهان در پرده گورش نهان کرد
چو سر خوش شد بدانچه آمد از دوست
به شکرانه سرش سو آسمان کرد
به خوف و جوع و نقص ار مبتلا شد
ز دلبر دید و آن را نوش جان کرد
به عشق تیر مژگان آن پریسا
به خود خود صید ابروی کمان کرد
چو شد آگه ز سر پرده دوست
لبان خاموش و مهری بر دهان کرد
شبش پایان گرفت آنگه که دلبر
به رویش گوشه چشمی عیان کرد
به سجن کفر مویش خود چنان بست
که جان در بند گیسوی خمان کرد
هوس بازان چو دید آن قد رعنا
دو دیده تا ابد بر وی چران کرد
پران شد همچو طیری خانه جویان
چو بر کویش رسیدی آشیان کرد
به تیغ عشق جانان خون خود ریخت
پس آنگه هدیه بر سرو چمان کرد
نکو دید آنچه آمد از بر دوست
نه هیچش بر پریسا بد گمان کرد
بشد لالی ز گفتن ذکر دیگر
همه هو گفت و هو ورد زبان کرد
بگو با او که که گفت "عارف" زیان دید
بها دلبر شد او را چون زیان کرد؟
نظرات شما عزیزان: